زیر خاکستر ذهنم باقیست
آتشی سرکش و سوزنده هنوز
یادگاری ست ز عشقی سوزن
که بود گرم و فروزنده هنوز
عشقی آن گونه که بنیان مرا
سوخت از ریشه و خاکستر کرد
غرق در حیرتم از اینکه چرا
مانده ام زنده هنوز
گاهگاهی که دلم می گیرد
پیش خود می گویم
آن که جانم را سوخت
یاد می آرد از این بنده هنوز
سخت جانی را ببین
که نمردم از هجر
مرگ صد بار به از
بی تو بودن باشد
گفتم از عشق تو من خواهم مرد
چون نمردم، هستم
پیش چشمان تو شرمنده هنوز
گر چه از فرط غرور
اشکم از دیده نریخت
بعد تو لیک پس از آن همه سال
کس ندیده به لبم خنده هنوز
گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت
سال هاست که از دیده من رفتی لیک
دلم از مهر تو آکنده هنوز
دفتر عمر مرا
دست ایام ورق ها زده است
زیر بار غم عشق
قامتم خم شد و پشتم بشکست
در خیالم اما
همچنان روز نخست
تویی آن قامت بالنده هنوز
در قمار غم عشق
دل من بردی و با دست تهی
منم آن عاشق بازنده هنوز
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
گر که گورم بشکافند عیان می بینند
زیر خاکستر جسمم باقیست
آتش سرکش و سوزنده هنوز
سلام خسته نباشید . من مدیر سایت M L B K (ام ال بی کی) هستم اگه با تبادل لینک موافق هستید کلیک کنید . متشکرم ... www.MLBK.33ir.com
سلام
بله حتماْ
شعرات همه قشنگن.
پس اونی که از من کف رفتی چی شد ؟؟؟؟
سلام
عالی بود
آفرین!
راستی من تو قسمت ژایینم نظر دادما اما اسممو یادم رفت بنویسم
شرمندم
موفق باشی فعلا خدانگهدارت