سه نقطه...


                               


جایی نمــانید که مجبــور باشند ـتحملتاـنـ کنند...

جایــی برویـد که بــودنــتان را ـجشنـ بگیرند...


                                

حواس پرت!!!!

سلام ...طاعات قبول...

خیلی وقت هست نیومدم و بعد کلی اتفاقات و وقایع مهم و اثر گذارٍ خوب و بد مثل تموم زندگی های روتین، حالا در خدمت شما هستم ....

میدونم که عذرخواهی و بهانه آوردن و توجیه کردن به هیچ دردی نمیخوره و اعتراف میکنم که قصور از من بوده و میشه گفت یکی ا عللش تنبلی ام بوده ... هر چند مشغله زیاد هم مزید بر علت شده...

البته حدود 2 هفته پیش خواستم اپ کنم ولی بازم...ترجیح دادم الان بنا به دلایلی این کارو انجام بدم.(یعنی آپ من در این روز دلیل خاصی داره ...)

به هر صورت شرمنده ام...

*****

عرض به خدمتتون که: اگه یکی بپرسه چه موقه ممکنه یه اتفاق خوب یا بد بیافته برات   ت و همین روزا ؟!

جواب در حالت عادی و احتمال خیلی زیاد خواهد بود -نمی دونم-

جالب اینجاست که خیلی وقتا خودمون به خودمون نوید اتفاق خوب رو در آینده به خاطر طی کردن یه روند رو به رشد –حالا در هر نظر- میدیم

و خیلی وقتا هم ترس از بروز اتفاق بد چهار ستون بدنمون رو به لرزه در میاره

در کل خیلی اوقات وقتی در بهترین شرایط قرار داریم اون رو درک نمیکنیم و به محض گذروندن اون دوره ی خوش با به یاد اوردن خاطره اش. به اون وقتا غبطه می خوریم

اون وقتایی هم که حواسمون هست و داریم لذتشو میبریییییییییییم یهو...

یه اتفاق عجیب و غریب نازل میشه میکوبه وسط این قشنگی !

حتی زمانی که حواسمون هست زندگی داره خوب پیش میره ، خیلی ار اون وقت ها هم حواسمون نیست که نباید به این خوشی ها به راحتی دل بست!

و وقتی با شرایط بد مواجه میشیم . به طوری از زمین و زمان ایراد میگیریم ونا امید میشیم که اصلا حواسمون به روزهای خوب گذشته و فرصت ریکاوری و برگردوندن اوضاع به حالت ایده ال و مطلوب نیست...

کلا این تک بعدی بودن حواس ها شده مایه دردسر و مشکلات ...و باعث میشه ادما یا غافلگیر شن و یا اینکه نتونن اونجور که باید از فرصت ها استفاده کنن

و توجه شما رو در این لحظه جلب می کنم به افکار!

یعنی حواسمون باید به افکارمون هم باشه ،چون؛ همون طور که خودتون هم در جریان هستید ... افکار هستن که زندگی رو میسازن

حالا فقط کافیه فکر کنیم چه فکرایی که روزانه در ذهنمون رژه میرن ، خیلی اوقات این افکار ؛ بی هدف و در بعضی مواقع هم بد هدف! هستن...

حالا نباید بدبین بود، افکار خوب هم خیلی  وقتا سر میزنن به ذهنمون!

باید حواسمون باشه دیگران راجع به ما چی فکر میکنن و همچنین ما در مورد اونا... و البته در عمل هم باید حواسمونو جمع کنیم که باعث بد فکر کردن دیگران نشیم ...

باید حواسمون باشه حواس کسی رو پرت نکنیم...!!!... این جمله کمی عمیق تر از ظاهرشه... گاهی اوقات با یه حرف و یا با یه عمل میتونیم مدت ها باعث حواس پرتی و آشفتگی کسی شیم.... و این خیلی اوقات مانع پیشرفت و سنگی جلو پای آرامش خواهد بوووود.

باید حواسمون به تمام مسئولیت هامون باشه...

باید حواسمون جمع باشه که حواس چه کسایی به ماست!

و باید اینو هم درک کنیم که چه کسایی توقع دارن حواسمون بهشون باشه....

حواسمون جمع دوست داشتنی هامون و دوست داشتن هامون ! باشه خیلی خوبه!!!

عشق حواس پرت کن قدریه ... ولی قشنگه طعمش ... خوبه قبل از عاشقی حواسمون بهش باشه و بعد از اون هم به معشوق حواسمونو هدیه بدیم!

کلا میگن شش دانگ حواس ... اینجاست دیگه...حالا بخوان ابعادش بشمارن دیگه شاید به سه رقم هم برسه...

کنترل همه ی ابعاد حواس هم یه درک خیلی وسیع میخواد و دانش مدیریت قوی...!

و حواس پرت ها به - معنای سطحی نه – در این دنیایی که بعضی وقت ها یه اشتباه کلی از ارزش ها رو ممکنه زیر سوال ببره ! خیلی می تونه بد و مشکل ساز شه...

اینایی که نوشتم فقط جنبه ی یاداوری به خودم بود ...چرا که حس کردم  باید کمی در روزهایی که همه چیز بر وفق مراد هست حواسم باشه که ممکنه یه اتفاق کاملا ساده

همه چیز رو به هم بریزه برای روزهای متمادییییییی...

و همچنین در همون روزها که روزگار سازگاریشو از دست داده ... باید به بودن همراه ها و ارزش ها و سرمایه هام فکر کنم و امید رو ملاک اول هر عمل .و اعتماد به نفس رو در پی اون پرورش بدم

امید به اینکه :تموم حواس  شما هم جمع ه جمع ه جمع  باشه- و احساساتون پر عشق...

*****

پینوشت اول: بهتون سر میزنم ولی قبل از اون اجازه میخوام ببینم با رفتنم و نبودنم ....و حالا با برگشتنم ،چه کسایی حواسشون به من هست ...!!!

پینوشت آخر: ظاهرا باید این لیست دوستان رو یه بازنگری کنم ... کلا به هم ریخته ! یا اصلا نیستن دیگه یا رفتن جای دیگه خیلی هاشون و یا نام وبلاگ ها تغییر یافته .... اینم برا این پی نوشت بگم این وبلاگ تحت هیچ شرایطی توسط شخص بنده حذف نخواهد شد.... وحتی اگه نباشم حواسم بهش هست....

ضمیمه: هدیه ایی رو در ادامه ی مطلب تدارک دیدم -البته طبق سلیقه ی خودم-که امیدوارم خوشتون بیاد

سپاس بیکران از همراهیتون و ببخشید که حواسم به نوشتن بی حد خودم نیست....

یا حق...

آنتی تجمّلات

سلام

با امید به اینکه حال همه ی شما خوب باشه و سلامت باشید . و شادی چاشنی شیرین زندگی تون باشه...

امروز به دلیل تقاضای اخیر داداش گل ؛آقا امیر حسین، حسی بهم گفت باید دست به قلم ببری

البته دو سه چار تا پست داشتیم قبلا که به خاطر طولانی بودن و سنگینی نتونستن واحد تایید کمیت رو پاس کنن و فعلا آپ کردنشون به  تعویق افتاد ...

تازه مفهمم استادا نمیذاشتن واحدا رو راحت پاس کنیم چه حالی میکردن :دیییییییی

به یاری خدا قرار حدودا 20روز دیگه اتفاقی خوب در زندگی من و اونی که دفتر عشق مون رو با هم امضا کردیم بیافته

لذا مقدماتی نیازه برای رسیدن به این مقصود

همچین سر بسته حرف میزنم آی کیو ها رو یه محکی زده باشم

تا پام به این دیار مقدمه باز شد فهمیدم از اون چیزی که در ذهنم بود خیلی پیچیده تره...

دغدغه ایی  رو در من ایجاد کرد به نام  حفظ فاصله ی مناسب با تجملات!

من از سادگی های اغلب سنتی شکیل خوشم میاد مثل طرح های ترنج! گل های ترنج!(الان میگید وای چه کم توقع!)خخخ

اینکه میگم سنتی فکر نکنم منظورم قدیمی باشه – منظورم میشه ت و مایه های همون رسم و رسوم های خوب و قشنگ...

رسم و رسومهایی که در حال حاضر جایی در خیلی از دلها ندارند چون کسی اونها رو یادآوری نکرده...

 و در حال حاضر و  در زندگی مدرن امروزی؛ جای اون رسم و سومات ، مد و کلاس و تجملات جا خوش کردن..

تجملاتی که یا نقش اعیونی نشون دادن رو به عهده دارن  یا شکیل و امروزی کردن لحظات.....

به هر صورت انگار باید کلی خرج کنی و در عوض در مسلخ این مد و کلاس؛ صفا و صمیمیت های  سنتی و دلنشین رو قربونی کنی ...

شاید ارزش هایی هستن که فدای راحت طلبی و زیاده خواهی ها میشن... شاید در ذهن ما ظاهر سازی و خاطره انگیز شدن ظاهر مهم باشه تا به یاد موندن بطن و درون مایه ی لحظات...

نمی دونم...

و اما من:

این تجملات خیلی وقت های در همون مقدمه که گفتم به سمت من حمله ور شد و یه جاهایی عقلم خوب کار میکرد جاخالی میداد. ولی وقتی عقل جوابگوی هوس نیاشه دیگه تجملات و زیاده خواهی به دامت میندازه و یقه تو جم میکنه

اون لحظه یه کم فکر میکنم میبینم خیلی داره شاخ و شونه می کشه برای بی آلایشی و اونو حقیر میشماره که یهو.......... شَـــــــــــپَــــرَق (شوتش میکنم به فنا)

اغلب به خیر میگذشت یه وقتایی هم در این نبرد!خاک میشدم

یه وقتایی هم خودم خیز بر میداشتم سمت جناب متجمل که دلم به خاطر میلی که به سادگی داره زیر پامو خالی میکرد و من بودم و سر در زمین پا در هوا!

تصمیم بر این شد که سادگی رو انتخاب کنم

وسعمو بسنجم و اعلام کنم تا از چنگ هوا و هوس دور شم...

مهم تر از همه حق انتخاب بدم به دوستدارانم و به دوست دارام!

وقتی لبخند رضایت رو با انتخابشون میبینم حس اون صفا و صمیمیت حذف شده بهم دست میده ... حالا من هم راحت تر انتخاب میکنم.

و چون هر کاری عوض داره اونها هم نظر منو – انتخاب منو طلب میکنن ...

خیلی اروم و با آرامش همه چی پیش میره

بی مادیات – با مهر- بهتره بگم کم مادیات و پر مهر

تازه این عمل باعث میشه ، روی اجبار و تحمیل  یه خط قرمز کشیده بشه...

چیزایی هم هست در زندگی امروزی که نمیشه کتمانشون کرد...

درسته که زندگی مدرن و به روز بودن و توسعه طلبی همشون سرعت رسیدن به هدف رو بالا میبره .

انجام کار ها رو راحت تر میکنه و دقیق تر

و جا برای مانور زیاد داره

ولی سرعت خیلی زیاد نباید باعث شه ما یادگاری ها رو به باد بدیم- یکی به من بگه تر مز دست دنیا کجاست ؟

نباید باعث شه زمان کمتری رو صرف قشنگی ها کنیم

راحت تر شدن ها نباید باعث راحت طلبی شه .نباس باعث کم تحرکی در مهربونی شه .. بعضی وقتا برای اینکه محبت ها ابراز وجود کنن –تحرک هایی نیازه.

ماشینی شدن ، فرصت ابراز علاقه ها رو به شدت کاهش میده

نباید به بهانه ی راحتی از سر و ته ماجرا زد و قسمت بی زحمت رو پر رنگ جلوه داد...

و مانور پذیریش هم نباید شرع و عرف رو زیر سوال ببره!

متعادل بودن خیلی اهمیت داره ... حالا مثلا قرار باشه یک تعادل رو برقرار کنه ؛ به طوری که مدرنیسمو  غربال کنه و رسم و سنت رو گلچین و اینها رو با هم مخلوط کنه...چه شود...

یه توانایی خاصی میخواد  و یه نتیجه ی شگرف داره حتما

فقط وقتی پیشنهادشو مطرح کنه به طوری و شاید صدای خنده های اطراف گوش فلک رو کر کنه که خودشم فکر کنه مزاح فرموده...

و میشه مثل سمباده ایی زبر که داره علایق رو میتراشه!

امروزی یا قدیمی فرقی ندارد

ساده باشد و در شان کافی ست

دلنشین و دلچسب بودنش با دلهاست...در دلهاست ...

در راستای این تصمیم ها و فقط در مرحله ی انتخاب نه انجام کار :

 ساده ترین کارت های عروسی شکیل رو دادم انتخاب کنن

در بین اونها من کارت لیلی و مجنون رو انتخاب کردم البته فروشنده اینو گفت شایدم طرح روش این نباشه . (میتونید ببینید)

 و دلنوشته ایی رو هم برای درج در این کارت آماده کردم  

به شرح زیر:


در پــــــــــــــــــرتو عشق مهر آفــــــرین      محبـــوب آسمـــــــــانــی هـــــــا ؛در زمیـن

به رسـم مصطفی، سلطان راه دین      بیـــن آییــــن اعــظــــم گشتــه ایم قرین

بزمی به پاست به یمن عشقی برین   حضورتان درین محفل درخشد چو نگین



به نظرم یه مقدار سمت و سوی مذهبی به خودش گرفته ... چه کنیم دلنوشته هام اینطورین دیگه ...

که یه ابتکار توش به کار بردم  که شاید سخت بشه تشخیص داد.

میدونم یکی از شما خواننده ها حتما اونو میکشفه  –همون گشت نامحسوس-J

و در مورد ماشین هم کلی صف کشیدن از انواع و اقسام که بعضی هاشو دل با دست پیش میکشید جونم با پا پس میزد...  و در نهایت به رسم مرام و معرفت

غزل (اسم پراید 132 نوک مدادی رنگ -خودم هست که این نام رو مادرم روش گذاشته...) رو برگزیده ام.. اینجا هم سادگیش رو ترجیح دادم  به خاطر محبوبیتش (اینم میتونید ببینید)

اوه اوه

اینم پست هم داره در واحد تایید کمیت رد میشه

 سریع تر بحثو جمش کنم

با ارفاق 10 شد-  وا عجبا!!!

در جهت معنا بخشیدن به صفای محفلمان؛ پیشنهادهایتان را با آغوش باز پذیراییم...

ممنونم از تمام محبت ها و توجهات و مهربونیاتون

خوشی هاتون مستدام

سلامتی تون پایدار و قدم هاتون استوار

 

پ ن 1: دل بستگی به مادیات رو دوست ندارم ولی برخی دوست داشتنی هام به دلم بسته ست...!

پ ن 2: به آنان که دل را ملجاء عشق میکنند بگویید روی دل بنویسند:

در جای خشک و خنک نگهداری نشود!!!

شایدم روی عشق باید اینو بنویسن. نمیدونم-- به هر حال عشق گرمی میخواد و نم نم بارووون..

پ ن 3: افکاری خوشند و خوب  اگر :در هر عالمی که سیر میکنند و در مسیر به یک محتاج هم فکری بر میخورند به محرک خود بگویند : واسا یه لحظه؛ اینجا پیاده میشم ؛کار مهمی  دارم....  (این فکرا تولید کننده برتر حس امید بخشی یک عمر اخیر هستن )

تصمیم : زین پس از نظرات خوب و پر محتوا – چه در قالب کامنت یا پاسخ – در این وبلاگ، در یک پست جداگانه تقدیر به عمل خواهد آمد برای ترغیب به نظرات پر مغز و به رسم وظیفه ی خودم

اوایل همین ماه  این تصمیمو گرفتم به عقب بر نگشتم یعنی از اون لحظه به بعد رو ارزیابی کردم

و تا بدین لحظه:

یک نظر از کاربر : ماه:)فعلی و  (نات!سابق)  انتخاب شد...

بابت تمام پر نویسی هام و گرفتن وقتتون معذرت میخوام و امیدوارم باعث اذیتتون نشم

با سپاس فراوون

حق یارونگهدارتون

نقاب

سلام

باز هم قدیما! علاوه بر اینکه دستی به قلم داشتیم برا نوشتن

یه کارایی هم در زمینه کاریکاتور و کارتون میکردیم...به صورت کاملا غیر حرفه ایی و آماتور

البته مشخصه دیگه ....این یکی دیگه زیادی آماتور نشون میده ولی خوب ، شما نفس کار رو ببینید.

در کل از هر فربه ایی<این واژه در اصل و درستش حربه ست که من نمی دونستم اشتباه نوشتم  الان فهمیدم ولی تغییر نمیدم > استفاده می کردیم تا به بیان حرف ها و به عبارتی درد های دلمون بپردازیم...همون کمترین حجم و بهترین کیفیت مثلا... که اون زمان رو من بسیار موثر واقع می شد و به جِد راهی بود جهت به آرامش رسیدن.

قلم و کاغذ ...(امروزه کی برد و هارد سیستم و یه فایل داکیومنت).. یار های بسیار خوب و وفادار میتونن باشن برای رسوندن شما به ارامش ... لذا انتخاب این مسیر رو برای رسیدن به آرامش بهتون پیشنهاد مینمایم.

***

طرح زیر هم فکر میکنم برا سال 89 باشه یا قبلش...

خوندن مطلبی در یه وبلاگ منو یاد این  کاریکاتور انداخت ... با خودم گفتم خوبه که یادی از این یارهای قدیمی هم کنیم...

به شدت در حال خاک خوردن هستن!

و اما این کاریکاتور -به اصطلاح- موضوعش اون زمان بر میگشت به مرام و معرفت:

مرامی که غم رو به اشتراک نمی ذاره و

معرفتی که همراهان را در شادی ها شریک میکنه...

و مهر  و محبت هایی که دل ها رو میخونن و با شناخت و علاقه ایی که وجود داره به خودی خود باعث درک طرف مقابل میشه...

***

از اونجا که تصمیمم  برای کم نوشتن بسیار جدیه ... پس همین جا مطلبو قطع میکنم

باقی ماجرا رو خودتون استنباط بفرمایید...

از لطف و مهربونیتون سپاس

شادیتون پایدار و بلند مثل شب یلدا

یلداتون  پیشاپیش مبارک و خوش باد

حق یارتون


فلش بک


سلام

اميدوارم حال همه ي شما خوب باشه

سال 88 سال عجیب و غریب زندگیم بود!

اگه بخوام در ارتباط با این سال در اینجا بگم:

سالی که خدشه دار شدن معرفتم کلید خورد !

تعداد نظرات من در این سال در وبلاگ اونایی که برام اهمیت داشتن:0-و دیگه حداکثر انگشت شمار بود!

داشتم نظرات و پست هاي سال 88 خودمو چک ميکردم


هيمنجوري برا اينکه ببينم چي مينوشتم و البته چطور مينوشتم!

بعضي جاهاشو باورم نميشد که اصلا من نوشتم!
چن قسمت داشت
آخراش یه قسمت بود:
انجام وظیفه
خودتون برید ببینید چه خبره!
لعنت به این فراموشی ...

با خودم چند باري گفتم چي بودي و چي شدي

انگار معتاد شدم! همه چي رو از دست دادم!

باز به خودم اومدم گفتم نه بابا اينا همش خياله تو هموني ...ولی نبود
شاید دیگه وقتشه دل و عقلم رو دعوت کنم تا یه تصمیم جدی بگیرن!

من ماضي من، به من به شدت آرامش ميده...جدي ميگم

اين آرامشو مديون نوشتن هام هستم و ثبتشون
 والبته همراهانم

دلم میخواد بگم : قدر نوشته هاتونو بدونيد و يه مطلب رو از ته دل بنويسيد تا در سال هاي آتي براتون مايه آرامش شه

حالا از اينها گذشته...

رسيدم به نظرات
فکر میکردم فقط من عوض شدم!

بابا دنيا عوض شده

اينا چيه؟!

نظرات هم کامل بودن!
هر چی می خونیشون تشنه تر میشی
دلت میخواد دوباره اونارو  قرار بدی تا ...
شاید هم این کارو کردم خدا رو چه دیدی
...

راستش یه فایلی آماده کرده بودم-خیلی وقت پیش- از قسمت های قشنگ نظرات
می خواستم در قالب یه پست اینجا قرار بدم
کامل نبود اینکارو نکردم ولی
 میخوام کاملش کنم
عزم و جزم کردم به شدت
...
راستی اینو هم بگم خیلی مطلب در ذهنم هست ... کلی رو فقط تیتر وار در دفترچه ایی نوشتم
و چن صفحه ایی هم تایپ کردم
ولی فعلا
فکر کنم یه حالتی شبیه هنگ اومده سراغم
دستم تا میره برا نوشتنو تایپ و ویرایش!
یه پنجره ارور جلوم باز میشه
توش نوشته :
خطای اول و آخر:
ذهن شما سر در گم است .لطفا تلاش نکنید.
و یه گزینه داره اونم تاییده
و دیگر هیچ
شاید ویروسی شدم
شاید هم کلا سیستم عامل و عملکردم دچار مشکل شده!
یا شایدم پردازش گر درونم...
به هر حال و صرفا جهت اطلاع در حال رفع این خطا هستم
به زودی کاملا فعال در خدمت شما هستم و البته
به روال خیلی قبل

همون من ماضی!


از همین حالا شروع میکنم:

 

از نظراتی که آینه ی حال حاضر دلم است:


چیزی بنویس...
چیزی بنویس....
گوشه ای...
نغمه ای........
ناله ای......
چیزی بنویس...
حرفی شاید...
بغض لعنتی سکوت را بشکن...
چیزی بنویس...
تو را به خدا.....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ........
بی فایده است ...

می بینی؟!!!



انجام وظیفه:[آیکون علاقه مندی و عشق]

بهتره به قول فردوسی پور اینجاشو فلش بک داشته باشیم به قبل


قسمت های بی ربط رو خودتون حذف کنید ولی اکثرش زبان حال الان من هم هست!لطفا روی لینک زیر کلیک کنید

ماه اشک





ماه اشک آمد و شده دلها غمين
چه شوري بر پا و چشم ها نمين

ناله سر دهند با يک يا حسين
تيره به تن و جان ها عزا نشين

قطره قطره اشک ها پر ز بار درد
گويي شدست بغض با روح ها اجين

عاشورا  لرزاند  همه عرش  و فرش
صبر زينب نگنجد در آسمان يا زمين

او که شط به دست عطش نوشيدست
عباس است و در وفا ،يابي کجا چنين؟

بني هاشم غلطيد به خون به نينوا
تاآزادگي باشد با شيعه ي علي، قرين

چه باید کرد مرحم این دل ماتم زده را
امان ز قلب پر ز جهل و خشم و کين

*کوفي گر زد بر پيکر فلک زخمي
*شبه کوفيانند کنون نيز در کمين

*دهان هر چه جنبد و عمل که هيچ
*کوفي راه رسمش همان بود و همين!

*بصيران را به شهر کوران چه کار
**گم کرده ست،گم،راه بهشت برين

***کعبه ي دل را خدايا نمايان به ما
***چشم ظاهر بين ماست دشمن عشق و دين
<*><*><*><*><*><*><*><*><*><*><*><*>

سلام...
فرا رسیدن ماه محرم و ایام سوگواری اباعبدالله الحسین (ع) رو تسلیت میگم...
<*><*><*><*><*><*><*><*><*><*><*><*>
پی نوشت اول: دلم تنگه و دلم گرفته و دلم شور می زنه  برای :داداش امین
پی نوشت دوم: خواستم ساده بنویسم ... نشد... نتونستم... کمی در دلم درد بود...
پی نوشت سوم: بعد از مدت ها دست به قلم بردم... مشکلات رو ببخشید...

پی نوشت چهارم:
التماس دعا...

فانوس !

سلام

امیدوارم خوب باشید

اینم آپ : با محتوای معنی دلنوشته ی (هنر زندگی) ،علی رغم میل باطنی خودم!

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

شیشه این حیــــــــات در چـــــرخ گــردون       لبریز جـــام دنیــــا ز نعمت همچو معجــون.

×شیشه ی این حیات: زندگی

× چرخ گردون: عمر،گذر روزگار،شب و روز،سختی و راحتی

×جام دنیا: عالم ، گستره ایی که خدا آفریده

× معجون: (در اینجا)  بی عیب و نقص و کامل،اکسیر ،جامع، خوردن کمی از آن نیرو زا و بسیار قوی است

زندگی هر انسانی با مشکلات و سختی ها و از اون طرف با راحتی و خوشی هاش در جریانه...... و این زندگی در دنیایی رقم میخوره که اونقدر نعمت درونش فراوونه که شاید ما فقط کمی از اونو میبینیم و درک همین مقدار کم اگه توسط ما صورت بگیره به  بی عیب و نقص بودن اونها و ارزشش پی میبریم و شاید قدرشو بدونیم .

ریشه اندوه و غم با خرسندی گردد خشــک       چه زیبـــــاســت سبــــز کرد قلـب محـزون

×اندوه و غم: ناراحتی ،نارضایتی و از دست داده شده ها،سختی

×خرسندی: رضایت،شادی،نعمات،داشته ها،آسایش

×سبز کرد: شاد کرد ،آباد کرد،دلنشین کرد،رویاند

هر ناراحتی رو میشه با شادی از بین برد اگه خودمون بخوایم .– از دست دادن یه نعمت(اندوه و غم) نمی تونه پایان همه چیز باشه، باید با داشته ها(رضایت ها) جای خالی اونو پر کنیم......خیلی از ما نمی تونیم خودمونو با ناراحتی ها و از دست دادن ها سازگار کنیم و اونو از خودمون دور کنیم و بعدش هم زندگی عادی رو در پیش بگیریم ؛مهم و خیلی خیلی قشنگه اگه کسی که ما رو دوست داره و براش مهم هستیم در این راه بهمون کمک کنه و ما رو از ناراحتی ها نجات بده. در این صورت نعمت داشته ها رو درک میکنیم.

گریزانم از زمیــن پست وبلنــد کلام مردم      خوش آن سخن که با رنگ خرد شـده گلگون

×زمین پست و بلند: پر فراز و نشیب، (در اینجا پست یعنی : حقارت بار و کوچک کننده، نا امید کننده؛ و بلند به مفهوم: دل شکننده ، ناراحت کننده، خًرد کننده ) است.

×گریزان: فرار کردن، دور شدن، تبرعه کردن

×کلام مردم: سخن هر که به نهوی در رابطه با ما سخن گوید.

×رنگ خرد : عقلانی و دلنشین و دارای هدف مثبت

×گلگون: نماد مهربانی و تلاش برای نجات

همیشه بوده و هست حرفهایی که سهوا یا عمدا باعث حقارت و دل شکستن و در کل ناراحتی و کدورت میشه ؛ زخمهایی که با این حرفها رو دلها  حک میشه خیلی دیر از بین میره و در بعضی موارد هم ابدی میشه ؛  مطمئنا همه از این جور حرفها فرار میکنن و وقتی به گوششون میرسه به طریقی می خوان خودشوش از منظور و مفهوم اصلی اون دور کنن . ولی حرفیه که زده شده و دور شدن از اون از هر کسی بر نمیاد و عواقب بدی هم داره.......همیشه هم نشینی با افرادی که صحبتهاشون پر از مهر و مایه ی امید و عقلانی و قابل درک و البته قانع کننده خیلی خیلی به پیشرفت و بهتر کردن زندگی مون کمک میکنه  و همه از این طور افراد و حرفهاشون خوششون میاد و به سمتش جذب میشن.

زجر مکـر و شـــــور صــدق و درد دوری       نگـار عشقـی طـاهر و بــــــه حق مضمـون

×زجر مکر : درد و غم ناشی از دروغ و فریب یار

×شور صدق: لذت راستگویی یار

× درد دوری: دوری از یار و علایق

× عشق طاهر: عشق خوب و زیبا و پاک به دور از هر پلیدی و گناه

جدیدا عشق ها مخلوط شده از خیلی چیزها- خیلی چیزهای بد گه یه لباس خوب پوشیدن. عشق مرز(میانه) نداره و در کل دو نوعه

عشق پاک و عشق آلوده...

دروغ و فریب و ایجاد فاصله با اعمال زور از جمله بدی هایی هستن که با چهره ی خوب( مثلا با چهره ی  دوست داشتن و علاقه) ابتدا انسان رو گول میزنن و بعد  بدبختی رو نصیب ما می کنن................ مصرع دوم با دعوت به دوری از این بدیها آدما رو به عشق پاک و درست و خداپسندانه دعوت کرده .

 

بــــوم دل را بــه عشق محبــوب زنیـم نقش      خوشا بوم آغشتــه بـــه وفــای روبه فزون

دل با عشق یه حال و هوای دیگه به خودش میگیره این حال و هوا رو نمی تونیم شرح بدیم ، برای هر کسی یه جوره  یعنی عشق هر کسی دست خط و نقش خاص خوشو رو دلها حک می کنه – فقط میشه گفت دلچسبه  و دل ها رو منعطف و مهربون می کنه.......... و اگر این عشق و خصیصه های یه عاشق هر روز بیشتر بشه و عشق شدید تر ؛انسان در زندگیش انگیزه های فراوون و امید زیاد و به طبع اون تلاش  کسب و به موفقیت دست پیدا می کنه . که بهترین نوع زندگی و خوشبختی واقعی رو به دنبال داره.

پلید است تاریکی کینه و خشـم و حسادت      نورعطف وقناعت آردمان زظلمت بیــرون

بلعکس عشق که به دلها یه نقش دلنشین و زیبا میده – یه چیزهایی هم هست که مقابل اون قرار دارند و دل ادما رو از سنگ و سخت و زننده  می کنه و انگار هیچ چیزی جز بدی رو نمی بینه- جلوی نور انسانیت رو میگیره- اون بدی ها :کینه . عصبانیت و حسادت هستن که در مواقع بروز اونا شاید اعمالی از هر کسی سر بزنه که پشیمونی رو به دنبال داشته باشه و فقط و فقط ضرر ........ ما با شناخت مهربونی و تاثیر اون و مهربون بودن و خود سازی ( به داشته ها فکر کنیم و نداشته ها را به دست بیاریم –قناعت-) می تونیم از این خطر در امان باشیم و یه زندگی خوب رو برا خودمون و اطرافیان رقم بزنیم.

آرامش بخش باشد صوت آب و رنگ دریا       بـا دل دریــایی توان کرد عــاقلی را مجنون

×دل دریایی: خوش قلبی و دل زلال و مهربون و بخشنده

در طبیعت خیلی چیزها مایه آرامش میشه من دو تا از اونا رو که از نظر کسایی که برام مهم بودن مایه ارامش بود رو اینجا ذکر کردم و احساس می کنم نماد ارامش هم باشند واقعا مثل صدای آب و بارون و رنگ دریا یا آسمون...........یه دلدل دریایی - مهربون و پاک وساده (زلال مثل دریا)  رنگ بوی شادی داره(مثل دریا) و وسعت داره و همه چی رو در خودش جا میده و هضم میکنه یعنی بخشنده و معطوف ( بازم مثل دریا)- شک ندارم که اگه تا اونجا که میتونیم دلمون رو دریایی کنیم هر کسی رو بخواییم می تونیم مجذوب خودمون کنیم – اصلا نیاز به خواستن ما نیست همه مجذوب میشن خوب به خود- البته کسایی که دل دریایی رو درک کنن که زیادن  این عده...

نادان همــو کـــــه سِحـــر مهــــر کند انکار      نبـاشد نــــزد هــــر کـس این علـم افســـون

اینجا اشاره به کسایی داره که اثر مهربونی رو درک نمی کنن و از دل دریایی چیزی نمی دونن- نادان در این زمینه- و اگه کسی در کنار اونها مهربونی کنه اونو دیوانه و این کار را بیهوده می خونه و... علم دوست داشتن معجزه میکنه و می تونه جوهر نوشتن یه سرنوشت خوب برای هر آدمی باشه  ......... علم و درک مهربونی رو هر کسی نداره و نباید انتظار داشت که همه مهربونی و بخشش رو درک کنن و البته مهربون باشن  .

نشاند خداوند بر پیــکر روح جســــم خاکی       رمز سعادت درون گنــجیـنه نظـــم موزون

خدا که در روح ما که از خود خدا نشات گرفته جسم خاکی قرار داد ......... این کار رو  مانند آفریدن کل عالم همراه با نظم پایدار  و دلنشین و همه جانبه انجام داد که این مطلب هم از دانایی  خدا  خبر میده و به واجب بودن فکر کردن در مورد نعمات و آفریده های خدا و تامل زیاد ....

در آسمان محبت  دِه حــکم بطلان غــــرور      بزن بـرقامت امیـــد و توکل مهر قــــــانون

ما در محبت کردن نباید خودخواه و مغرور باشیم – یه جورایی معنی عدالت و ساده زیستی رو با هم میده- در گستره ی وسیع محبت ،غرور جایی نداره و غرور و خودخواهی از محبت یک انسان کم می کنه – انسان مغرور محبتش به چشم نمیاد یا محبتش ضایع میشه و هدر میره -پس ما قدم گذاشتن در این وادی باید حکم باطل بودن غرور رو هم امضا کنیم ........... و در یه زندگی خوش و خرم - پر مهر و محبت و زیبا -امید و توکل نقشی اساسی دارن  که هر کسی که بخواد یه زندگی خوش و خوشبختی رو داشته باشه باید این دو امر مهم رو برای خودش قانون قرار بده و از اونها فاصله نگیره.....

نهفته ست حکمتی زین همه شیب و فراز     نشاید به جرم اقبال بد به بخت گشت مظنون

وقتی امید و توکل دچار نقص میشن که انسان در ناخواسته یا سهوا و به اشتباهی دچار غم و سختی میشه ... زندگی یه رنگ تیره  به خودش میگیره و انگار نمیشه نیمه ی پر لیوان رو دید یه جورایی سختی و غم پر رنگ تر میشه ما اگه بتونیم از این دام با خودسازی رهایی پیدا کنیم یعنی در پایین و بالای زندگی امید رو از دست ندیم و توکل رو حفظ کنیم و یاد خدا رو داشته باشیم و منتظر رحمت خدا باشیم سعادت رو خواهیم چشید ............ این درست نیست که همه چیز رو بذاریم پای چیزی من درآوردی مثل شانس و اقبال که به کل تلاش و امید و نقض می کنه . در این دنیا همه چیز بر وفق مراده تا ما به موفقیت برسیم ...بی سختی موفقیت طعم خوشایندی نداره – بی نمکه- زمونه و بخت  هم ،همه چیز رو اماده کرده تا ما به شادی و موفقیت و خوشبختی برسیم- آفریده های خدا همشون برا همینن- پس تهمت نباید زد به زمونه . شانس درصد خیلی خیلی کمی داره در موفقیت. و تلاش  حتما ثمره خواهد داشت– دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره-

باشد این سقف کبود و رود همه ز جود خدا     تو بهر خدا؛  بیــن هنر کن عمرت دگرگون

همون طور که گفتم تمام دنیا پر شده از نعماتی که برای رقم زندن زندگی خوب و خوشبختی  برای ما فراهم شده  ..........و ما باید به خاطر خدا هم که شده شاکر باشیم ، اسراف نکنیم و استفاده کنیم . با هنر زندگی ( تلاش – امید- توکل-عشق) عمری پربار داشته باشیم  و این راه سعادت ماست .

بـــــــــــــرگ زرد ماییم و دنیــــا درختــــش      خوشا حس سعادت .دشمن شیطان ملعون

×برگی زرد: اسم مستعار من در دلنوشته هام

من خودمونو مثل یه برگ زرد مبینم که همون طور که می تونیم به درخت دنیا زیبایی ببخشیم - یا به همون زندگیمون...- به همون نحو هم در معرض مشکلات و سختی هایی قرار میگیریم و روزی از این درخت بعد از گذروندن عمری رها میشیم و حتی روی زمین هم میتونیم زیبایی داشته باشیم – بعد از مرگ با نام خوب و زندگی خوب قبل مردن- .............. همیشه گفتن و گفتم و میگن که احساس های خوب و افکار خوب ما رو به هدف های خوب و عالی می رسونن پس با حس سعادت می تونم از بدبختی و شقاوت  - که هدف شیطانه - دوری کنیم  – پس میشه گفت افکار خوب –اهداف خوب و به طبع اون زندگی عالی و خوشبختی هم دشمن شیطان هستند- خواهند بود و می مانند.......

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_
-_-_-_-_-
-_-_-_-_-
-_-_

خوب دیگه فکر کنم با کلی خلاصه نویسی بازم طولانی شد

ببخشید دیگه

منتظر نظراتتون هستم به شدت

ممنونم از همگیتون

موفق و سرفراز باشید و پایدار 

حق یارو نگهدارتون

گروه اینترنتی قلب من

عنوان دارد!

سلام

امیدوارم خوب باشید

خوب بعد از چند وقت اومدم تا آپ کنم

منتظر نظرات کسایی بودم که برام مهم بودن!

جا داره این مطلبو بگم که هیچ وقت انسان نمی تونه مختصر حرف دلشو(به خوبی) بیان کنه مگه با ترفند هایی یا به عبارتی هنرهایی...

من هم به نوبه ی خودم دست به این ترفندها زدم

دلنوشته(شعر)... تا اونجا که در توانم بود

کاریکاتور و نقاشی هم  تا حدودی

زندگی و حالات روحی خیلی خیلی عجیب و پر فراز و نشیبی داشتم ... و این ترفند ها خیلی به آرامشم کمک کردن. خیلی خیلی زیاد...

فقط از دلنوشته می خوام بگم...

کمتر کسی دقت کرد که معنی دلنوشته ام با متنم تناقض داره -  بهتر بود بیشتر به دلنوشته دقت می کردید تا به متن...

فقط یک نفر به این موضوع پی برد!

زمونه رو ما آدما میسازیم- زمونه چیزی نیست که اجباری باشه- زمونه همون زندگیه- همون جامعه - همون ملت-همون.... ولی یه سری حقایق وجود داره که  نمیشه کتمان کرد...

ولی در هر صورت کسی این حرفو نمیزنه که خوب بودن بده یا خوبی فراموش میشه ... حرف من اینه-خوبی جایگاه خوب خودشو در دلهااز دست داده!- کافیه یه کم به این حرف فکر کنید

خیلی وقته اینطوره

بذارین سخت تر بگم!!!!

آهنگ زندگی با نت های ملایم و مهربون دلنشینه ولی ریتم اون با نویز های منفی بافی و غرور و ... همیشه در حال به هم خوردنه...

نیمه پر لیوان رو اگر کسی ببینه نا خوداگاه در دلش زمزمه میکنه چرا بقیش پر نیست  انرژی های منفی فراوون شده.

 من اینا رو میگم چون تصمیم گرفتم که دیگه حرفامو فیلتر نکنم...

می خوام رو در روی امواج و انرژی های منفی بایستم

می خوام باور لذت بخش بودن زندگی پر مهر رو از هر چی افکار منفی دور کنم.

دیوانه وار  و با تمام توان می خوام این بدی ها که به اصطلاح زمونه رو بد کرده و از وجودم پاک کنم -اگه وجود داره-

به این  حقیقت رسیدم که خوب ها کم شدن و کمی هم دارن بهشون سخت میگیرن.. نگید نه که ...

حرف دلم دلنوشته ست

فقط می تونم در این مورد بگم که هر بندش -بیت- برای من اونقدر حرف داره که اگه بخوام بگم شاید پای مانیتور خوابتون ببره!!!

من تازه ابتدای راه پست های مختصر و مفیدم... اشتباهاتم رو ببخشید

من همون داداش مصطفی ام... بسیار بسیار بسیار کوچولو با همون افکار شاید عمیق تر..

با یک تفاوت:شاید تا حدود زیادی دلخور

نمیخوام هر مطلبی رو مثل قبل  خیلی خیلی  باز کنم....همین--  بعضی

 

وقتا احساس می کنم اشتباه می کنم - ولی اگرم مطالب رو باز کنم پست ها سر به فلک میزنه- از سرو ته حرفها زدن نتیجه ی بدی میده برام...

فکر نکنم کسی که یه وقتی خوب فکر میکرد و خوب مینوشت ... افکارش روبه تزلزل بره و ..

ولی اشتباه بعضی وقتا در شرایط مختلف رخ میده - توقع بی اشتباه بودن از هر کسی خیلی خیلی بزرگه ... مگه نه؟

در پست قبل:

اشتباهات خط خورد و قرمز ها در حالت های روحی نا خوش و سبز ها باورها و بقیه افکار معمول هستن...

دلنوشته رو یه بار دیگه بخونید-دلنوشته ی پست قبلو-شعر منظورمه!

 

پست بعدی من سعی می کنم معنی این دلنوشته باشه ... البته مختصر و مفید و مطمئنم خیلی خیلی خوب میشه

موفق و شاد و سرفراز باشید...

حق یارتون

 

 

تلنگر...

هنر زندگی

شیشه این حیــــــــات در چـــــرخ گــردون        جـــام دنیــــا لبریز ز نعمت همچو معجــون

ریشه اندوه و غم با خرسندی گردد خشــک       چه زیبـــــاســت سبــــز کرد قلـب محـزون

در گریزم ز زمیــن پست وبلنــد کلام مردم      خوش ان سخن که با رنگ خرد شـده گلگون

زجر مکـر و شـــــور صــدق و درد دوری       نگـار عشقـی طـاهر و بــــــه حق مضمـون

بــــوم دل را بــه عشق محبــوب زنیـم نقش      خوشا بوم آغشتـه بـــه وفــای روبه افزون

پلید است تاریکی کینه و خشـم و حسادت      نورعطف وقناعت آردمان زظلمت بیــرون

آرامش بخش باشد صوت آب و رنگ دریا       بـا دل دریــایی توان کرد عـاقلی چو مجنون

نادان همــو کـــــه سِحـــر مهــــر کند انکار      نبـاشد نــــزد هــــر کـس این علـم افســـون

نشاند خداوند بر پیــکر روح جســــم خاکی       رمز سعادت درون گنــجیـنه نظـــم موزون

در آسمان محبت  دِه حــکم بطلان غــــرور      بزن بـرقامت امیـــد و توکل مُهر قــــــانون

زین شیب و فراز ها نهفته ســـــت حکمتی     نشاید به جرم اقبال بد به بخت گشت مزنون

باشد این سقف کبود و رود همه زلطف خدا     تو بهر خدا؛  بیــن هنر کن عمرت دگرگون

بـــــــــــــرگ زرد ماییم و دنیــــا درختــــش      خوشا حس سعادت .دشمن شیطان ملعون

 

(پائیز88) – آذر

 


سلام

امیدوارم خوب باشید

طاعاتتون قبول-

جمله ی زیر باعث شد که من این دلنوشته رو اینجا آپ کنم

(((زمانه ایست که خیلی چیزها آنطوری که بود یا باید باشد نیست.)))

منم این جمله رو قبول دارم

علتشو نمی دونم ولی منم گله داارم

من این جمله رو با چند تا ضرب المثل مخلوط میکنم حرفمو بیان می کنم

۱- خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند...

این زمونه انگار سر دشمنی داره با خوبا

اگه گذشت کنی و پشت سر هم خوبی میگن دیوانه شدی- اگه در قبال بدی کسی خوبی کنی مبهوت بهت زل میزنن و شاید تو دلشون کلی بد و بیرا نثارش کنن... و البته همین امر باعث بالا رفتن بیش از اندازه توقع میشه

اگه نتونی خوب باشی فقط سعی کنی بد نباشی بهت میگن بچه مثبت یا پاستوریزه یا هر چیزه دیگه ایی شبیه اون

فقط وقتی طرف مقابلشون به نحو بالا نباشه کاملا خودخواهانه میشه بد.

و اگر هم خوب باشه باز هم خودخواهانه ازش نهایت استفاده رو میبرن.و در اخر ...

در کل زمونه خودخواه شده احساس میکنم فقط همین کافی باشه.

البته هستن قدرشناس ها و قدر دون ها

۲- خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو....

از این ضرب المثل به شدت متنفرم. اختیار و فهم و علم و ادب و کلا میبره زیر سوال.... له میکنه.

نکته ی دیگه ایی که باعث میشه من از این ضرب المثل بدم بیاد  -- بوی جبر و زوره که به مشام میرسه

و

مسخره کردن و خندیدن به اینو اون و غیبت و فهش های عجیب و غریبو اسم مستعار شده یه کار نرمال

انجامش ندی از حالت نرمال خارج میشی!!!

در کل زمونه زمونه ی زورگو یی شده

و خوبا رو ضعیف فرض کرده و خودخواهانه از اونا در جهت منافع خودش استفاده می کنه و بعد هم یا به اجبار بد می کنه یا موجبات فراموشی اونو فراهم میکنه.... یعنی فراموشی خوبی

ولی باز هم اشکالی نداره

خوبا همیشه دشمن داشتن اینم  روش....

این وضع نمی ذاره همه چیز سر جاش باشه!

دیگه بیخیال

موفق و شاد و سرفراز باشید

به امید خوشبختی برای شما

حق یارتون

گردگیری

سلام امیدوارم خوب و خوشو سلامت باشید- و خسته نباشید! بازم بابت دیرکرد خودم عذر میخوام....

خوب

اا

نه نه

صبر کنید

به مانیتورتون دست نزنید

اینجا خاکیه

اشکال از مانیتور نیست

اینجا ازبس بهش سر نزدن خاک گرفته دارم پاکش میکنم میبینید چه فضای کمی رو میتونم پاک کنم؟!

کمک کنید دیگه

دیگه نمی دونم چطور باید بگم سر بزنید به داداش مصطفی .... خوشحال میشه

یه دلنوشته برای  گردگیری میذارم امیدوارم خوشتون بیاد

نکنه قبلا آپ کرده باشم؟!

نمی دونم

به هر حال

...<><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><>...

 

هنر زندگی

شیشه این حیــــــــات در چـــــرخ گــردون       لبریز جـــام دنیــــا ز نعمت همچو معجــون

ریشه اندوه و غم با خرسندی گردد خشــک       چه زیبـــــاســت سبــــز کرد قلـب محـزون

گریزانم از زمیــــن پست وبلنــد کلام مردم      مزین سخنی  که با رنگ خرد شــده گلگون

زجر مکـر و شـــــور صــدق و درد دوری       نگـار عشقـی طـاهر و بــــــه حق مضمـون

بــــوم دل را بــه عشق محبــوب زنیـم نقش      خوشا بوم آغشتــه بـــه وفــای روبه افزون

پلید است تاریکی کینه و خشـم و حسادت      نورعطف وقناعت آردمان زظلمت بیــرون

آرامش بخش باشد صوت آب و رنگ دریا       بـا دل دریــایی توان کرد عــاقلی را مجنون

نادان همــو کـــــه سحـــر مهــــر کند انکار      نبـاشد نــــزد هــــر کـس این علـم افســـون

نشاند خداوند بر پیــکر روح جســــم خاکی       رمز سعادت درون گنــجیـنه نظـــم موزون

در آسمان محبت  ده حــکم بطلان غــــرور      بزن بـرقامت امیـــد و توکل مهر قــــــانون

نهفته ست حکمتی زین همه شیب و فراز     نشاید به جرم اقبال بد به بخت گشت مزنون

باشد این سقف کبود و رود همه ز جود خدا     تو بهر خدا؛  بیــن هنر کن عمرت دگرگون

بـــــــــــــرگ زرد ماییم و دنیــــا درختــــش      خوشا حس سعادت .دشمن شیطان ملعون

...<><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><>...

با تشکر از شما عزیزان - این آیکون یعنی انتظار-...موفق باشید و پایدار ...حق نگهدارتون

 من تو را دوست دارم.. دیگری تو را دوست دارد.. دیگری دیگری را دوست دارد.. و این چنین است که ما تنهاییم..دکتر شریعتی